رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

تعلیم و تربیت ما به کدامین سو می رود

امروز به مدرسه ای که سال گذشته در آن خدمت می کردم رفتم. تعداد همکاران مدرسه کمتر از پارسال بود در صورتی که آمار دانش آموزان همان آمار قبلی بود. وقتی دلیل را از معاون مدرسه پرسیدم گفت که امسال نرم کلاس ها را بالاتر بردند یعنی چیزی حدود 35 تا 36  نفر. ممکن است این امر برای کسانی که صرفا به ظاهر قضایا توجه می کنند  و به آموزش و پرورش به عنوان یک دستگاه مصرفی نگاه می کنند و به فکر صرفه جویی آنی در منابع مالی هستند، معقول به نظر برسد اما برای کسانی که اندکی با مسائل تربیتی آشنا هستند و به آموزش و پرورش به عنوان یک دستگاه مولد نگاه می کنند پذیرفتن این امر که در یک کلاس درس 36 نفر دانش آموز پایه اول ابتدائی آن هم در مرکز شهرحضور داشته باشد امر غیر معقولی است و با ساخت شناختی بنده که دانشجوی روانشناسی تربیتی هستم و سایر دانشجویان رشته های علوم تربیتی به هیچ وجه جور در نمی آید. آیا با آن همه تاکیدی که در کتاب های روانشناسی روی تفاوت های فردی و توجه به روحیات تک تک بچه ها مخصوصا در سنین کودکی می شود و با توجه به اجرای ارزشیابی توصیفی در مدارس ابتدایی کشور که بدون فراهم بودن مقدمات آن اجرایی شد و وقت زیادی از معلمان را با وجود این تعداد دانش آموزخواهد گرفت ،  آموزش و پرورش می تواند در عمل (نه روی کاغذ) به اهداف خود برسد؟ آیا این دانش آموزان سرمایه های اصلی جامعه فردای ما نیستند؟ آیا وقت آن نرسیده که یک سیاست واحدی بر آموزش و پرورش که از هر گونه اغراض سیاسی بدور باشد حاکم شود تا سرنوشت کودکان معصوم این مرز و بوم بازیچه  سیاست بازی های یک عده ای که فقط و فقط اسکناس را سرمایه ملی می دانند و بس، نشود. آیا تا زمانی که افراد کوته فکری که انسان و سرما یه های انسانی را به چشم یک مصرف کننده نگاه می کنند، در برنامه ریزی های کلان آموزش و پرورش وجود شرکت داشته باشند می توان آینده ی روشنی را به انتظار نشست؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد