رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

فقر

میخواهم بگویم ...
فقر همه جا سر میکشد ...
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ...
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ... طلا و غذا نیست ...
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتابفروشی می نشیند ...
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ...
فقر ، کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ...
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود ...
فقر ، همه جا سر میکشد ...
فقر ، شب را "بی غذا" سر کردن نیست ...
فقر ، روز را "بی اندیشه" سر کردن است ...

دکتر شریعتی

حسین تشنه ی .....

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می‌کنند اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد٬ می‌گریند.


حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.



دکتر علی شریعتی

همایش

اولین همایش منطقه‌ای "بهداشت روانی زنان" در اسفندماه سال‌جاری توسط دانشکده‌ی علوم‌تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان و با مشارکت سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره‌ی کشور برگزار می شود...


توضیحات بیشتر را از لینک زیر بخوانید.

“اعوذبالله من الشیطان الرجیم. ویل للمطففین…”

چند روز پیش برای خرید شیرینی به یک قنادی رفتم. پس از انتخاب شیرینی، برای توزین و پرداخت مبلغ آن به صندوق مراجعه کردم. آقای صندوقدار مردی حدودا ۵۰ ساله به نظر می رسید. با موهای جوگندمی، ظاهری آراسته، صورتی تراشیده و به قول دوستان “فاقد نشانه های مذهبی!”
القصه…، هنگام توزین شیرینی ها، اتفاقی افتاد عجیبا غریبا! اتفاقی که سالهاست شاهدش نبودم.  مدتها بود که چنین چیزی را ندیده بودم. آقای شیرینی فروش جعبه را روی ترازوی دیجیتال قرار داد، بعد با استفاده از جدول مقابلش وزن جعبه را از وزن کل کم کرد. یعنی در واقع وزن خالص شیرینی ها(
NET WEIGHT) را به دست آورد.سپس وزن خالص را در قیمت شیرینی ضرب کرد و خطاب به من گفت: ”۲۸۰۰ تومان قیمت شیرینی به اضافه ۵۰ تومان پول جعبه می شود به عبارت ۲۸۵۰ تومان”

نمی دانم مطلع هستید یا خیر! ولی سایر شیرینی فروشیهای شهرمان، جعبه را هم به قیمت شیرینی به خلق الله می فروشند. و اصلا راستش را اگر بخواهید بیشترشان معتقدند که بیش از نیمی از سودشان از این راه است. اما فروشنده مذکور چنین کاری نکرد. شیرینی را به قیمت شیرینی فروخت و جعبه را به قیمت جعبه. کاری که شاید در ذهن شمای خواننده عادی باشد ولی در این صنف و در این شهر به غایت نامعمول و نامعقول!

رودربایستی را کنار گذاشتم و از فروشنده پرسیدم: “چرا این کار را کردید؟!!” ابتدا لبخند زد و بعد که اصرار مرا دید، اشاره کرد که گوشم را نزدیک کنم. سرش را جلو آورد و با لحن دلنشینی گفت: “اعوذبالله من الشیطان الرجیم. ویل للمطففین…” و بعد اضافه کرد: ” وای بر کم فروشان! داد از کم فروشی! امان از کم فروشی! “

پرسیدم: “یعنی هیچ وقت وسوسه نمی شوید؟!! هیچ وقت هوس نمی کنید این سود بی زحمت را….” حرفم را قطع می کند: “چرا! خیلی وقتها هوس می کنم. ولی این را که می بینم…” و اشاره می کند به شیشه میز زیر ترازو.

چشم می دوزم به نوشته زیر شیشه: “امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی! ” چیزی درونم گر می گیرد. ما کجاییم و بندگان پاک خدا کجا! حالم از خودم بهم می خورد. هزار بار تصمیم گرفته ام آدمها را از روی ظاهرشان طبقه بندی نکنم. به قول محمد
Lable نزنم روی آدمها. ولی باز روز از نو و روزی از نو.

راستی ما کم فروشی نمی کنیم؟ کم فروشی کاری، کم فروشی تحصیلی، گاهی حتی کم فروشی عاطفی! کم فروشی مذهبی، کم فروشی انسانی….روزنامه خواندن در ساعت کاری، گعده های تلفنی، گشت و گذارهای اینترنتی…..امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی!
 

 

خداوندا عاقبت مان را به نیکی ختم کن


به نقل از وبلاگ قصه راستکی

 

10 سوء تعبیر از موفقیت

 آیا زمان این نرسیده که دیدگاهتان را درباره موفقیت تغییر دهید؟ بیشتر مردم درباره موفقیت دچار سوءتفاهم هستند. اینک به ده مورد سوء تعبیر رایج در میان مردم درباره موفقیت و افکاری از این دست اشاره می‌کنم:

1- بعضی از مردم به خاطر گذشته‌شان، تحصیلاتشان و... موفق نیستند. هیچ کس نمی‌تواند موفق باشد مگر بخواهد و سپس برای بدست آوردنش بکوشد.

2- افراد موفق اشتباه نمی‌کنند. آن‌ها هم مثل ما اشتباه می‌کنند فقط اشتباهشان را تکرار نمی‌کنند.

3- برای موفق شدن باید 60 (70، 80، 90 و...) ساعت در هفته کار کرد. موفقیت به «زیاد» انجام دادن کاری ربط ندارد، بلکه بیشتر به «درست» انجام دادن آن ربط دارد.

4- فقط اگر قواعد خاصی را اجرا کنیم موفق می‌شویم. چه کسی قواعد را به وجود می‌آورد؟ موقعیت‌ها متفاوتند. گاهی لازم است از قواعد خاصی پیروی کنیم و گاهی نیز باید قواعد ساخته خودمان را بکار بندیم.

5- اگر کمک بگیریم، این دیگر موفقیت نیست. موفقیت به ندرت در تنهایی رخ می‌دهد. آن‌هایی را که به موفق شدن تو کمک می‌کنند، شناسایی کن. تعدادشان کم نیست.

6- باید خیلی شانس بیاوریم تا موفق شویم. بله، کمی باید شانس آورد اما بیشتر به کار سخت، دانش و جدیت احتیاج است.

7- فقط اگر زیاد پول درآوریم موفقیم. پول یکی از نتایج موفقیت است، اما ضامن آن نیست.

8- باید همه بدانند که ما موفق هستیم. شاید با بدست آوردن پول و شهرت بیشتر، افراد بیشتری از کارتان باخبر شوند. اما، حتی اگر شما تنها کسی باشید که از این موضوع باخبرید، هنوز آدم موفقی هستید.

9- موفقیت، یک هدف است. موفقیت بعد از رسیدن به اهداف بدست می‌آید. وقتی می‌گویی «می‌خواهم آدم موفقی شوم» از شما سوال می‌کنند: «در چه چیزی؟»

10- به محض این‌که موفق شویم، گرفتاری‌ها هم تمام می‌شوند. شاید فرد موفقی باشی، اما خدا که نیستی. پستی و بلندی‌ها در پیش‌اند. از موفقیت امروزت لذت ببر، فردا روز دیگری است. نویسنده: Jim M.Allen - مترجم: گل‌آرا داورپناه

اگر بفهی باید عذاب بکشی

آنان که می فهمند عذاب می کشند و آنان که نمی فهمند عذاب میدهند (دکتر شریعتی)

 



آموزهایی از مایکل شوماخر

 

 

مایکل شوماخر چندین سال متوالی در مسابقات رالی در دنیا اول شد.
وقتی رمز موفقیتش را پرسیدند، در جواب گفت: تنها رمز موفقیت من این است که
زمانی که دیگران ترمز می گیرند، من گاز می دهم پس تو نیز


مطالعه کن وقتی که دیگران در خوابند

 

تصمیم بگیر وقتی که دیگران مرددند


خود را آماده کن وقتی که دیگران درخیال پردازیند

 

شروع کن وقتی که دیگران در حال تعللند

 

کار کن وقتی که دیگران در حال آرزو کردن هستند

 

صرفه جویی کن وقتی که دیگران در حال تلف کردن هستند

 

گوش کن وقتی که دیگران در حال صحبت کردن هستند

 

لبخند بزن وقتی که دیگران خشمگیند

 

پافشاری کن وقتی که دیگران در حال رها کردن هستند


شاه کلید آرامش

به یاد داشته باش



من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام.

 

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است.

  

تویى که تو از من می‌سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.

 

لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند، نه آرزوهایشان.

 

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى.

 

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه.

 

ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى.

 

می‌توانى دوستم داشته باشى، همین گونه که هستم و من هم.

 

می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم.

 

چرا که ما هر دو انسانیم.

 

این جهان مملو از انسان‌هاست، پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

 

تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی‌صادر کنی و من هم.

 

قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

 

دوستانم مرا همین گونه پیدا می‌کنند و می‌ستایند.

 

حسودان از من متنفرند، ولى باز می‌ستایند.

 

دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم.

 

چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت، نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى.

 

من قابل ستایشم و تو هم.

 

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد.

 

به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى ،

 

همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جایزالخطا.

   

نامت را انسانى باهوش بگذار ، اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى ، و یادت باشد که این‌ها رموز بهتر زیستن هستند.

 


 

 

مهاتما گاندی

اندیشه های حاصل یک عمر

ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد، تا اینکه دروغی آرامم کند

..................................................................

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی!

یکی دیروز و یکی فردا

....................................

با کسی زندگی کن که مجبور نباشی

یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی

..................................................................

انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست؛

بلکه انسان مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد

 

..................................................................

مردمی که گل ها را دوست میدارند خود از آن گل ها دوست داشتنی ترند

..................................................................

تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می کند

..................................................................

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است

..................................................................

خداوندا به مذهبی ها بفهمان که مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید

پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد

«دکتر علی شریعتی»

 ..................................................................

اگر گیاهان صدایی نداشته باشند

به معنای آن نیست که دردی ندارند

..................................................................

اگرمیخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد

باور محال بودنش را عوض کن

..................................................................

برنده می گوید مشکل است، اما ممکن

و بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل

..................................................................

آن اندازه که ما خود را فریب می دهیم و گمراه می کنیم، هیچ دشمنی نمی تواند

..................................................................

حتی اگر بهترین فرد روی کره زمین هستید به خودتون مغرور نشوید

چون هیچ کس از شخصی که ادعا می کند خوشش نمی آید

..................................................................

من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم

هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام

«بیل گیتس»

..................................................................

تنها راه کشف ممکن ها، رفتن به ورای غیر ممکن ها است

«آرتور کلارک »

..................................................................

برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم

اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم، احتیاج به جوانی دارم

«ژوبرت»

..................................................................

دوست تو کسی است که هرگاه کلمه «حق» از تو شنید، خشمناک نشود

..................................................................

معبودا!

به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند

 

 ..................................................................

 آموخته‌ام که هیچ‌گاه نجابت و تواضع دیگران را به حساب حماقت‌شان نگذارم

 

 ..................................................................

 

مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند

اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست

..................................................................

کسی باش که عمری با تو بودن، یک لحظه، و لحظه ای بی تو بودن، یک عمر باشد

دانلود رایگان کتاب

انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد  فایل پی دی اف کلیه کتاب هایی که قبل از سال 80 منتشر کرده را به رایگان در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است. برای دانلود رایگان کتاب ها می توانید روی لینک زیر کلیک کنید.


لینک دانلود

 

با تشکر از استاد ارجمندم آقای دکتر خامسان

سی ثانیه پای صحبت برایان دایسون

ایمیل هایی که از طرف بعضی ار دوستان و اساتید ارسال می شود حاوی مطالب بسیار ارزنده ای است. تصمیم گرفتم مطالب این ایمیل های را در پست ها با موضوع ایمیل های دریافتی درج کنم. مطلب زیر را استاد ارجمندم آقای دکتر خامسان ارسال کردند:

فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها  شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد ، کاملا شکسته و خرد میشوند. او در ادامه میگوید : آن چهار توپ شیشه ای عبارتند از خانواده، سلامتی، دوستان و روح  خودتان  و توپ لاستیکی همان کارتان است.کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید، چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر بر نمیگردد، خانواده ای که از هم پاشید دیگر جمع نمیشود،‌ سلامتی از دست رفته باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد.

 

فوت چهارمین دانش آموز حادثه آتش سوزی چابهار

امروز 90/8/19 با جان باختن چهارمین مصدوم حادثه آتش سوزی خوابگاه دبیرستان دانشگاه چابهار جام "عدالت اجتماعی" مدعیان این اصطلاح پررنگ و لعاب پر شد. جزئیات بیشتر را از لینک زیر بخوانید.


"برهان الدین بلیده" دانش آموز مصدوم حادثه خوابگاه چابهار که 60 درصد دچار سوختگی شده بود دقایقی پیش در بیمارستان شهید مطهری تهران درگذشت.

چرا رنجیدی


 

  روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از  آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت  و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم."

 

سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری   ناراحت کننده است."

 

سقراط پرسید:"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"

 

مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود."

سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟"

مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم."

 

سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.

 

پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است.

مطلب بالارا از طریق ایمیل توسط  یکی از دوست داشتنی ترین اساتید دوره کارشناسی ارشد دریافت کردم.  

یادداشتی از نلسون ماندلا

مطلب زیر را یکی از اساتید محترم برام ایمیل کردند که در این پست درج کردم.

یادداشتی از نلسون ماندلا:

من باور دارم ...

که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى این که آن‌ها همدیگر را دوست ندارند نیست.
و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنى این که آن‌ها همدیگر را دوست دارند نمى‌باشد.

من باور دارم ...
که هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد

و ما باید بدین خاطر او را ببخشیم.


من باور دارم ...
که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترین فاصله‌ها. عشق واقعى نیز همین طور است.


من باور دارم ...
که ما مى‌توانیم در یک لحظه کارى کنیم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.


 

ادامه مطلب ...

به نام خداوند سوختگان

چه تخفیفی خورده است قیمت دانش آموز بلوچ

حدود ساعت 6 صبح روز چهارشنبه 90/8/4 یکی از اتاق های خوابگاه دبیرستان دانشگاه چابهار دچار حریق شد و جان 3 دانش آموز را گرفت. دانش آموز اول که در دم فوت کرد، اما دانش آموز دوم بعد از آنکه از اتاق بیرون آورده شد و برای رسیدن آمبولانس سماق می مکید و چشم امید به کمک متولیان سلامت جامعه اسلامی را داشت نومیدانه چشم از جهان فرو بست (جالب این که بعضی از مسئولین امر مدعی هستند که آمبولانس در 4 دقیقه اول به محل حادثه رسیده است! وای به حال جامعه ای که در آن به دلیل مصلحت اندیشی قبح دروغ از بین برود). وی حق داشت که انتظارکمک داشته باشد، چرا که در کتاب­ها خوانده بود که در جامعه اسلامی تمامی مناصب و سمت ها بر اساس شایستگی و تخصص افراد خواهد بود و در این چنین جامعه ای منافع جمعی بر منافع فردی ارجحیت دارد، وی این مطالب را با جان و دل باور داشت، بنابراین از مسئولان نظان اسلامی چشم یاری داشت، اما نمی دانست که این مطالب فقط برای امتحان پایان ترم و یا پایان سال است و جای این مطالب در کتاب های درسی است و در جامعه به سختی می توان برای آن مصداق پیدا کرد. کاش می دانست که اگر زودتر به دیار باقی شتافته بود آمبولانس هم زودتر می رسید، کاش می دانست اینجا ارزش مرده از زنده بیشتر است و نیروهای امدادی هم وقتی می رسند که مجروح جان باخته باشد، بالاخره آمبولانس بعد از جان سپردن وی رسید تا کادر درمانی به زحمت نیفتد به همین دلیل به گفته شاهدان عینی هیچ گونه امکاناتی به همراه نداشت.

 عده ای از دانش آموزان که نظاره گر برق امید به زندگی در چشمان منتظر 3 نفر از دوستان گرفتار خود در اتاق بوند که نمی خواستند تسلیم شعله های آتش شوند، دست به دامان نیروهای آتش نشانی شدند، اما نه تنها کسی برای کمک رسانی داوطلب نشد بلکه دانش آموزان توسط آتش نشانی متهم به دروغ گویی شدند و آنان نیز از وظیفه شناسی مسئولان بی بهره نماندند.

اگر چه این سه نفر دانش آموز باقی مانده توانستند خود را از چنگال شعله­ها آتش برهانند اما یکی از آن ها دچار سوختگی بالای 90 درصد (ایشان هم نفر سومی بودند که در بیمارستانی در تهران جان باختند) و نفر دوم دچار سوختگی 70 درصد و نفر سوم هم دچار سوختگی 30 درصد شد.

اما...........

کاش.........

کاش دانش آموزان عزیزی که این رخداد را تجربه می کردند می دانستند تاوان بلوچ بودن خود را می دهند، اگر چه خودشان نقشی در قومیت خود نداشتند و بلوچ زاده شده بودند و  یا به عبارتی خداوند آنها را بلوچ آفریده بود.

کاش می دانستند اینجا قومیت ها و اقلیت ها فقط در کتاب های درسی و در شعارهای مسئولان دارای حقوق مساوی هستند و نه در واقعیت.

از روح شما دو دانش آموز عزیزی که از این دنیای وانفسا رخت بربستید عاجزانه تقاضا دارم که به خداوند بگوئید که همه آدمیان را انسان بیافرین تا آن ها به حکم انسان بودنشان همدیگر را دوست داشته باشند، تا کسی به دلیل مصلحت اندیشی مجبور نباشد شعارهای دهن پرکنی همچون تساوی قومیت ها و اقلیت ها را سر دهد.


هنوز هستند وجدانهای بیداری که حقیقت را فدای مصلحت نمی کنند و مصداق یکی از آن ها رئیس شورای اسلامی سیستان وبلوچستان (جناب آقای عبدالعزیز بلوچزهی هستند). ندای درون و سوز دل و فریاد وجدان بیدار ایشان را در لینک زیر مطالعه کنید.


چاپ مقاله

مقاله ای که با همکاری جناب آقای دکتر خامسان تحت عنوان "بررسی تقلب تحصیلی در میان دانشجویان دختر و پسر"  نوشته شده است از فایل های زیر قابل بازیابی است. مقاله مذکور در فصلنامه اخلاق در علوم و فناوری چاپ شده است. بنده نویسنده دوم این مقاله هستم. برای دسترسی به مقاله روی لینک های زیر کلیک کنید.

پایگاه اطلاعاتی Sid

پایگاه اطلاعاتی Magiran

دانلود

آدرس سایت برای دانلود نرم افزار 

دانلود


با تشکر از آقای فرمانی که سایت بالا را معرفی کردند.

با شریعتی

خدایا مرا از این فاجعه پلید مصلحت پرستی که چون همه گیر شده است، وقاحتش از یاد رفته است و بیماری شده است که، از فرط عمومیتش، هر کس از آن سالم مانده باشد بیمار می نماید مصون بدار، تا، به رعایت مصلحت، حقیقت را ذبح شرعی نکنم.  

خدایا رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند نه از آنها که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند

تسلیت

ماهیت وجودی نظام تعلیم و تربیت هر کشوری تربیت منابع انسانی کارآمد برای توسعه و پیشرفت آن جامعه است. بنابراین لازم است دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت هر کشوری از افراد شایسته و متخصصین امر و بر اساس روابط (ببخشید ظوابط؟؟؟؟؟) انتخاب شوند. اما آنچه امروز در جامعه ی تعلیم و تربیت کشورمان شاهد آن هستیم فراموشی دانش آموز (یا به عبارتی آینده مملکت) به دلیل منافع شخصی خودمان و و بذل و بخشش سمت های مدیریتی به افرادی غیر متخصص است که نتیجه آن جان باختن دانش آموزان عزیزی است که در آتش بی عدالتی بسوزند. از خداوند سبحان برای این عزیزان اجر جزیل و برای خانواده محترمشان صبر جمیل آرزو می کنم. توضیحات بیشتر را از لینک زیر بخوانید. 

 

خبر آنلاین