واژه تقلب برای جامعه دانشگاهی و موسسات آموزشی اصطلاع آشنایی است. آنچه که باعث تاسف است و باعث از بین رفتن اعتبار جامعه علمی کشور شده است، تغییر نگرش نسب به تقلب است. در بسیاری از پژوهش ها نشان داده شده است که بسیاری از اعضای جامعه دانشگاهی نسبت به تقلب نگرش منفی ندارند. استادان علیه تقلب (لینک) وبلاگی است که به همت تعدادی از اساتید به منظور تبادل اطلاعات و اطلاع رسانی و همچنین مبارزه با تقلب علمی راه اندازی شده است.
"عدم صداقت علمی تهدیدی برای شرافت نظام آموزش عالی: مروری بر عوامل فردی و زمینه ای" عنوان یکی از مقالاتی است که با کمک استاد ارجمندم جناب آقای دکتر خامسان نگاشته شد و از این لینک قابل بازیابی است.
حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
محمد عیاد زاده
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم ، نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم ؟ چه معنی دارد این کارا ؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خالها را
نه حافظ داد املاکی ، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند اینها ، بگیرند وقت ما ها را ؟
در وبلاگم گاهی سخنانی از شریعتی را درج می کنم و شعر زیر را نیز که فکر می کردم از دکتر شریعتی است درج کردم ولی ظاهرا این شعر از آقای شریعتی نیست.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر، از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم، سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او هر روز پی در پی، دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را بیدار سازد
بدینسان بشکند دائم
سکوت مرگبارم را....
نظر یکی از خوانندگاه محترم وبلاگ:
این شعر متعلق به مرتضی موسوی اهری است. در جریان انقلاب این شعر به دلیل این که روی جلد یکی از کتاب های شریعتی بود، به نام او در اذهان ماند.
کاش حالا که اهر و مردمش چنین رنجی از زلزله بردهاند، شما با اصلاح وبلگتان، حق یک اهری که سالهاست درگذشته است را بدهید!
این وبلاگ را قبلا معرفی کرده بودم ولی لازم دیدم مجدد لینک آن را برای دانشجویانی که گذرشان به این وبلاگ می افتد بذارم.
یاد جمله ی یکی از بزرگان دین افتادم که می گوید:
«تمام محبتت را به پای دوست بریز، اما نه تمام اعتمادت را»
با توجه به داغ شدن بحث انتخابات بعضی برای رای دادن به کاندیداهای خاصی توصیه میکنند. معمولا در جامعه وقتی از مفهوم توصیه استفاده می کنیم دو نفر را تصور می کنیم که یکی از ایشان که از آگاهی و شعور بیشتری در یک زمینه خاص برخوردار است دیگری را که در آن زمینه اطلاعات و بینش کمتری دارد، راهنمایی می کند. اما در جامعه ما قضیه بر عکس است، و جای بسی تاسف است که افراد باسواد ما نیز گرفتار منجلاب تعصبات کور قومی می شوند. منظورم این است که ما شعور و بینش را قربانی تعصب های نابجای قومی و فامیلی می کنیم.
مخالف توصیه و راهنمایی در جامعه نیستم، چرا که آدمی بدون یاری جستن از راهنمایی دیگران ممکن است مسیر زندگی را به سختی بپیماید اما منظورم این است که افرادی بدون در نظر گرفتن پیشینه کاری، درایت، قدریت بیان و توانمندی های کاندید خاصی صرفا به دلیل قرابت فامیلی و نسبی از آن طرفداری میکنند و این یعنی
"شعور را فدای تعصب کردن"
پدیده گدایی نمره از نوع سنتی
شما را به خدا به من نمره بدین.
خدا از بزرگی شما را کم نکند، به من نمره بدهید.
به خدا مریضم، علیلم به من نمره بدین
پدر و مادرم مریض هستند، در بیمارستان بستری هستند ، محض رضای خدا به من نمره بدین.
من متأهل هستم، عیال وارم به من کمک کنید.
به خدا پدرم دعوام میکنه، نمی ذاره بیام دانشگاه تو رو خدا به من نمره بدین.
به خدا اگر مشروط شوم در خوابگاه راهم نمی دهند، به من نمره بدین
از نوع مدرن و با کلاس
من می خواهم انتقالی بگیرم، نیاز به معدل بالا دارم، به من نمره بدین
می خواهم از شبانه به روزانه تبدیل شوم نیاز به نمره و معدل بالا دارم
می خواهم در فوق لیسانس شرکت کنم، نیاز به معدل بالا دارم
ادامه مطلب
آیا به حال به این مسئله فکر کردین که چطور یک نفر به مواد مخدر معتاد میشه؟ آیا به نتیجه خاصی هم رسیدین یا نه؟ در این مقاله علل مختلف گرایش جوانها را به مواد اعتیاد آور بررسی میکنیم.
بسیاری از جوانها و حتی پدر و مادرها فکر میکنن که دلیل اعتیاد فرد، اصرار دوستان بوده است. در حالی که این تنها انگیزه سوء مصرف مواد در جوانان نیست. اگر بخواهیم انگیزههای مصرف مواد مخدر جوانها را بشناسیم، فهرست بلند بالایی میشه، نگاه کنین:
امروزه بسیاری از افراد در سیر تفکر خود به دلیل عدم آشنایی با اصول تفکر منطقی و صحیح ، ناخواسته دچار خطای شناختی می شوند. عدم اطلاع از خطاهای شناختی ورطه ای بسیار خطرناک و سهمگین می داند. شاید بسیاری از گرفتاری های مردم ما به دلیل آلوده بودن افکار ما به این نوع خطا ها/span>>/> باشد. به نظر می رسد افسردگی ، بی قراری ، رقابت های ناصحیح، خشونت، پرخاشگری و بسیاری از رفتارهای غیر عادی ما بی ارتباط با خطاهای شناختی نباشند.آلبرت الیس روان شناس معروف این خطاها را شناسایی و در قالب ده خطای شناختی معرفی نموده است. انسانهایی که تفکر غیر منطقی دارند و یا خطاهای شناختی در افکارشان هویدا است، در بسیاری از موارد اطلاع چندانی از این خطاها ندارند. شاید عدم اطلاع، باعث آلودگی این افکار با خطاهای شناختی می شوند. در این نوشتار سعی بر آن است که خطاهای شناختی به صورت ساده و در قالب مثال های روشن و واضح بیان شوند. امید است بسیاری از نگرانی ها، حالات و افکار نامطلوب که در پشت این خطاهای شناختی وجود دارند، با اطلاع رسانی از بین بروند.
گفتار های دونالد والترز خیلی کوتاه است گاهی به یک خط هم نمیرسد.
اما اگر هر یک از آنها را برای چند بار در روز بخوانید اثر عمیقی در روح شما خواهد داشت.
هر گفتار برای یک روز است .یکی از روزهای زندگی شما که با تکرار این جملات و ورود مفهموم شان به ضمیر ناخود آگاه شما خیلی زیبا تر خواهد شد .
در هر حالی که هستید به خصوص پیش از خواب یکی از گفتار ها را تکرار کنید .ابتدا با صدای بلند و کم کم به شکل زمزمه .
آری به همین سادگی...
1. راز عشق در تواضع است .
این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.
بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.
میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،
تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت
آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.
2. راز عشق در احترام متقابل است.
احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند .
اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است ،
با احترام به نظریاتش گوش کن .
احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد .
3. راز عشق در این است که
به یکدیگر سخت نگیرید .
عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است .
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...
دان هرالد کاریکاتوریست و طنزنویس آمریکایى در قطعه کوتاهش “اگر عمر دوباره داشتم…” مینویسد:
اگر عمر دوباره داشتم، مىکوشیدم اشتباهات بیشترى مرتکب شوم. همه چیز را آسان مىگرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابلهتر مىشدم. فقط شمارى اندک از رویدادهاى جهان را جدى مىگرفتم. اهمیت کمترى به بهداشت مىدادم. به مسافرت بیشتر مىرفتم. از کوههاى بیشترى بالا مىرفتم و در رودخانههاى بیشترى شنا مىکردم. بستنى بیشتر مىخوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعى بیشترى مىداشتم و مشکلات واهى کمترى. آخر، ببینید، من از آن آدمهایى بودهام که بسیار مُحتاطانه و خیلى عاقلانه زندگى کردهام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته من هم لحظاتِ سرخوشى داشتهام. اما اگر عمر دوباره داشتم از این لحظاتِ خوشى بیشتر مىداشتم. من هرگز جایى بدون یک دَماسنج، یک شیشه داروى قرقره، یک پالتوى بارانى و یک چتر نجات نمىروم. اگر عمر دوباره داشتم، سبکتر سفر مىکردم.
اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه مىرفتم و وقتِ خزان دیرتر به این لذت خاتمه مىدادم. از مدرسه بیشتر جیم مىشدم. گلولههاى کاغذى بیشترى به معلمهایم پرتاب مىکردم. سگهاى بیشترى به خانه مىآوردم. دیرتر به رختخواب مىرفتم و مىخوابیدم. بیشتر عاشق مىشدم. به ماهیگیرى بیشتر مىرفتم. پایکوبى و دست افشانى بیشتر مىکردم. سوار چرخ و فلک بیشتر مىشدم. به سیرک بیشتر مىرفتم.
در روزگارى که تقریباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مىکنند، من بر پا مىشدم و به ستایش سهل و آسانتر گرفتن اوضاع مىپرداختم. زیرا من با ویل دورانت موافقم که مىگوید: شادى از خرد عاقلتر است.