به طورکلی در بعضی موقع ،عوامل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دست به دست هم
داده و روحیه و توقعات نامعقولی در برخی افراد پدید میآورند که تداوم آن
باعث رکود وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه خواهد شد.
یکی از ضایعات فرهنگی که میتوان در این رابطه خاطرنشان ساخت مسئلهی
سفارشات در رابطه با نمره و نمرهخواهی در دانشگاههاست. برای من
وحشتناکترین زمان وقتی است که نیمسال تحصیلی به اتمام رسیده و امتحانات
نهایی پایان پذیرفته و نمرات اعلام میگردد. پناه برخدا! طولی نمیکشد که
سیل تلفن و سفارشات برای نمره از طرف افراد مختلف سرازیر میگردد. هویت
افراد سفارشکننده چندان متفاوت و گوناگون است که از کارمندانِ خودِ
دانشگاه گرفته تا والدینِ دانشجویان،مقاماتِ شهری،اقوام و خویشان،حتی
فروشندگان و مغازهدارانی که نزدیک خانهی استاد هستند و یا رانندگانی که
سرویسهای ایاب و ذهاب اساتید را به عهده دارند و غیره . عجب ! باور نکردنی
است و نه تنها جای تعجب است بلکه تعجب همراه با درد و نگرانی شدید. التماس
و خواهشها شروع میشوند که همه یکنواخت و همانند هم هستند:
استاد! این دانشجو گناه دارد، یک نمره را به ایشان بدهید، این دانشجو مرض
قلبی دارد یا شب امتحان پدرش فوت کرده است.یا اگر دراین درس بیفتد شوهرش او
را طلاق میدهد! خدا را خوش نمی آید، یک ثواب بزرگی است که شما میکنید.
عجب! اگر بنا باشد نمرهی مفت دادن ثواب باشد،بنابراین بهتر این است که
تمام درس دادنها و امتحان گرفتنها را کنار گذاشته و برای حداکثر ثواب و
در راه خدا به همه، مدارکشان را اعطا نماییم. عجب دنیایی است! معنی ثواب و
کار خیر را هم فهمیدیم.
جای تأسف این جاست که در بعضی مواقع این سفارشات نیز مؤثر واقع میگردد.
علیرغم این که برخلاف مقررات آموزشی است و بارها از طرف مراکز آموزشی
بخشنامه بر علیه این گونه سفارشات آمده است ، متأسفانه اینگونه تخلفات را
که از فرهنگِ غلط سرچشمه میگیردبا هیچ بخشنامه و یا کنترل مستقیم،
نمیتوان از بین برد
بنابراین بی دلیل نیست که بنده بعداز اعلام نمرهها در پایان هر ترم فلنگ
را بسته ودر مخفیگاه خود به سر می برم؛ زیرا این روزها به علت فشار خون،
بسیار احتمال سکته بالا است و این چون و چندِ بی منطق و عجیب و غریب
دانشجویان و حضراتِ سفارشگر احتمال سکتهی استاد بدبخت را بالا میبرد.
گاهی اوقات فکر میکنم که یک استاد دانشگاه نیستم بلکه عامل مؤسسهی خیریه
بوده که بایستی نمره خیرات کنم.
دکتر سهراب عبدالهی استاد دانشگاه شیراز
چاپ شده در روزنامه کیهان 10/3/76