میخواهم بگویم ...
فقر همه جا سر میکشد ...
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ...
فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز
پول نیست ... طلا و غذا نیست ...
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک
کتابفروشی می نشیند ...
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که روزنامه
های برگشتی را خرد میکند ...
فقر ، کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری
نوشته اند ...
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان
انداخته میشود ...
فقر ، همه جا سر میکشد ...
فقر ، شب را "بی غذا" سر کردن نیست ...
فقر ، روز را "بی اندیشه" سر کردن است ...
دکتر شریعتی
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم
و ستم زندگی میکنند اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد٬ میگریند.
حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.افسوس
که به جای افکارش، زخم های تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی
نامیدند.
دکتر علی شریعتی
من رقص دخترکان هندی را بیشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم زیرا که انها از روی عشق میرقصند و پدر و مادرم از روی عادت نماز می خوانند .
(دکتر علی شریعتی)
در بی کرانه زندگی دو چیز افسونم می کند:
آبی آسمان که می بینم و می دانم که نیست و
خدا که نمی بینم و می دانم که هست.
زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.
زن عشق می کارد و کینه درو می کند... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ی ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی... او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی... او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر... و هر روز او متولد می شود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و می میرد... و قرن هاست که او عشق می کارد و گندم درو می کند چرا که در چین و شیار های صورت مردش به جای گذشت زمان، جوانی برباد رفته اش را می بیند و این ها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد... و این، رنج است.
دکتر علی شریعتی