رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

تربیت کودک

هیچ موجودی به اندازه کودک آدمی آماده ترییت شدن نیست، اما 

 به همان میزان هیچ موجودی به اندازه کودک آدمی 

 از تربیت آسیب ندیده است.

اندراحوالات داوطلبان آزمون کارشناسی ارشد

 

فردا اولین روز شروع آزمون ارشد 89 خواهد بود. امسال تعداد  شرکت کنندگان حدود 830 هزار نفر اعلام شده است. ضمنا تعداد شرکت کنندگان مرد از تعداد شرکت کنندگان زن بیشتر است. اکثر شرکت کنندگان فکر می کنند سایرداوطلبان از آن ها بیشتر مطالعه داشته اند در صورتی که اینطور نیست. یکی از داوطلبان آزمون امسال امروز که روز قبل از آزمون است از بنده از تعداد دفترچه های آزمون پرسید و اینکه فردا سر جلسه آزمون ابتدا دفترچه عمومی را توزیع خواهند کرد یا دفتر چه تخصصی را؟ آیا سوالات عمومی مانند دوره دبیرستان از دروس عربی، ادبیات و معارف اسلامی خواهد بود؟ ابتدا فکر می کردم که شوخی می کند اما بعدا متوجه شدم که ایشان هنوز منابع آزمونی را که شرکت کرده است نمی داند. البته پارسال هم با همچنین داوطلبی برخورد کردم. ماجرا از این قرار بود که دقیقا نیم ساعت قبل از آزمون وقتی ایشان را در محل آزمون دیدم و از میزان آمادگی وی پرسیدم می گفت نه تنها تاکنون هیچ گونه مطالعه ای نداشته بلکه منابع رشته ای را که شرکت کرده نمی داند و از بنده خواست تا منابع را به او بگویم. وقتی منابع را برایش می گفتم دیدم دنبال خودکار می گردد، گفتم خودکار را می خواهی چه کارکنی اینا که همه اش از پنج تا منبع بیشر نیست. در جوابم گفت که ممکن است سر جلسه اونارو فراموش کند و تست های سایر دروس را بزند و به تست های دروس رشته خودش نرسد. اگر چه باور این گفته ها ممکن کمی دشوار باشد ولی واقعیت دارد. یک نمونه دیگری داوطلبی است که وقتی امشب که شب قبل از آزمون و حدود ساعت 10 شب است، از احوال وی جویا شدم هنوز خبر نداشت که فردا 8صبح آزمون دارد و هم اکنون در زاهدان است و محل آزمون وی در بیرجند است که پانصد کیلومتر با زاهدان فاصله دارد و از دیگر نکات قابل توجه این است که ایشان رشته امتحانی خودشان را با قرعه کشی انتخاب کرده است.

دوره ارزانیست

چه کسی می گوید که گرانی اینجاست؟
دوره ارزانیست!
چه شرافت ارزان
تن عریان ارزان
ودروغ از همه چیز ارزانتر
آبرو قیمت یک تکه نان
و چه تخفیف بزرگی خورده است
قیمت هر انسان !!

نقاشی های ناخودآگاه ، شخصیت شما را آشکار می کند

مطمئنا تا به حال این تجربه را داشته اید که در کلاس درس و یا یک جلسه و سمینار حوصله تان سر رفته باشد ، آن وقت با خودکاری که در دست دارید بر روی کاغذ مقابلتان بی هدف نقاشی هایی را می کشید. ممکن است این خطوط درهم و مبهم ، در نگاه اول چیز جالبی برای گفتن نداشته باشند ولی به اعتقاد بسیاری از روان شناسان این نوع نقاشی های ناخودآگاه نمایانگر درون و افکار ما هستند که به دور از محدودیت های ذهن آگاهمان پدید می آیند و اسرار ناگفته ای از شخصیت ما را به تصویر می کشند ؛ آرزوها ، امیال ، ترس ها و رؤیاهای نهفته ای که هیچ گاه نتوانسته ایم آنها را بر زبان بیاوریم .

بنا به گفته بسیاری از خط شناسان و روان شناسان ، افراد در موقعیت های متفاوتی این نقاشی ها را می کِشند ، به عنوان مثال وقتی تلفنی صحبت می کنند ، یا به سخنرانی گوش می دهند و یا یادداشت بر می دارند . و در هنگام کشیدن چنین نقاشی هایی به چیز دیگری می اندیشند و ابداً متوجه حرکت قلم بر روی کاغذ نیستند .

روان شناسان تجزیه و تحلیل های زیادی را بر روی این نقاشی ها انجام داده اند و معتقدند که همانند دست خط ها ، این خطوط درهم و مبهم نیز از الگوی خاص و منحصر به فردی برخوردارند . ولی باید گفت که روان شناسیِ نقاشی های ناخودآگاه به اندازه ی دست خط افراد دارای قطعیت و اطمینان نیست و به عوامل بسیاری بستگی دارد که به اعتقاد اسپنسر، خط شناس معروف ، همین امر سبب می شود تا ارزیابی صحیح آنها دشوارتر گردد. عواملی نظیر : شرایط محیط ، روحیات خود فرد ، شخصیت و میزان هوشیاری او در هنگام کشیدن این نقاشی ها .

اسپنسر می نویسد: "اگرچه اثبات درستی و صحت نقاشی های ناخودآگاه  ، سخت و دشوار است ، لیکن این نقاشی های مبهم نمای جالب و ارزشمندی از افکار و شخصیت افراد  را به دست می دهد".

پیشنهاد می کنیم اگر این بار شما نیز چنین نقاشی هایی را کشیدید ، آنها را دور نیندازید . می توانید نقاشی هایتان را با نمونه های زیر مقایسه کنید و ببینید چه خصوصیات و روحیاتی دارید .

1 - اشکال هندسی:

 مثلث، مربع و اشکال هندسی دیگر، نماد ذهنی سازمان یافته است و نشان می دهد که شما به گونه ای روشن و آشکار می اندیشید و دارای مهارت های برنامه ریزی هستید. در برنامه ها و طرح هایتان بسیار دقیق عمل می کنید و کفایت و کارآیی بالایی دارید.

ادامه مطلب ...

تست درخت

 

تست خودشناسی

اول درخت نقاشی کنید بعد خود را بشناسید

درختی را که کشیده اید با درختانی که در پایین صفحه موجود است مقایسه کنید . ببینید بیشتر شبیه کدام یک است . بعد شرح مربوط به آن درخت را بخوانید تا درباره خود و روحیه تان چیزهای جدید کشف کنید. برای این که دوستانتان را بهتر بشناسید از آنها بخواهید که درختی ترسیم کنند.

* کلید تست*

 16 درخت در این تست وجود دارد . در درخت های شماره 1 تا 8 شکل شاخه ها مهم است و این تست ، روحیه شما را بر اساس فرمی که به شاخه ها داده اید تجزیه و تحلیل می کند. از شماره 9 تا 16 شکل تنه درخت مورد نظر است. بدین ترتیب شما از این تست دو جواب به دست می آورید که یکی مربوط به شکل تنه درخت است و یکی مربوط به شاخه هاست.

     

 



1 – شاخه های انبوه و گره خورده

ادامه مطلب ...

وحدت در عشق

عاشقی به در خانة یارش رفت و در زد. معشوق گفت:  کیستی؟ عاشق گفت، من هستم معشوق گفت:  برو، هنوز زمان ورود خامان و ناپختگان عشق به این خانه نرسیده است. تو خام هستی.  باید مدتی در آتش جدایی بسوزی تا پخته شوی، هنوز آمادگی عشق را نداری. عاشق بیچاره برگشت و یکسال در آتش دوری و جدایی سوخت، پس از یک سال دوباره به در خانة معشوق آمد و با ترس و ادب در زد.  مراقب بود تا سخن بی ادبانه ای از دهانش بیرون نیاید . با کمال ادب ایستاد.  معشوق گفت : کیست در میزند.  عاشق گفت : ای دلبر دلربا، تو خودت هستی . تویی ، تو.  معشوق در باز کرد و گفت اکنون تو و من یکی شدیم به درون خانه بیا. حالا یک من بیشتر نیست در خانة عشق دو من جا نمی شود.  مانند سر نخ که اگر دو شاخه باشد در سوزن نمی رود.

گفت اکنون چون منی ای من درآ

                                                 نیست گنجایی دو من را در سرا

عشق چیست

شاگردی از استادش پرسید:" عشق چست؟ " استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی! " شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: "چه آوردی؟ " و شاگرد با حسرت جواب داد: " هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم ." استاد گفت: " عشق یعنی همین! "  شاگرد پرسید: " پس ازدواج چیست؟ " استاد به سخن آمد که : " به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی! " شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت . استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: " به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم." استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همین" !!! 

منبع

یار دبستانی من

این شعر رو قبل از 22 بهمن می خواستم بذارم اما به دلیل سرعت بسیار .....اینترنت موفق به انجام این کار نشدم. ببخشید شما جای خالی را چی حدس زدی؟ البته این هم مانند اتفاقی که خبر آن را در مطلب بعدی نوشته ام زیاد مهم نیست. و اما شعر یار دبستانی من:

یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلای آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟

یار دبستانی من ، با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو ، رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما

اسکله ای که هنگام افتتاح شکست

 

ایلنا: اسکله شناور مسافربری هرمز حین افتتاح شکست و تعدادی از مسئولان استانی و محلی از جمله مدیر کل دفتر امور اجتماعی استانداری هرمزگان را در آب غوطه ور ساخت.علت شکسته شدن اسکله شناور مسافربری بندر صیادی هرمز  حضور تعدادی زیاد  مسئولان استانی، محلی و هیات همراه آنها  که برای افتتاح این اسکله بر روی آن حاضر شده بودند، اعلام شده است.روابط عمومی شیلات هرمزگان شکسته شدن اسکله شناور را در بندر صیادی مساله مهمی ندانسته است.
عملیات اجرایی این پروژه عظیم با اعتباری معادل 32میلیارد ریال از سال 85 آغاز و در سال 87 به اتمام رسیده که عملیات اجرایی آن شامل لایروبی حوضچه بندر، احداث اسکله سنگ و سیمان، تخلیه صید قایق، تهیه و نصب اسکله شناور مسافربری بوده است

این اسکله ظاهرا در دهه فجر امسال قرار بود افتتاح شود.ا

زن عشق می کارد...‏

زن عشق می کارد و کینه درو می کند... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ی  ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی... او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی... او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر... و هر روز او متولد می شود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و می میرد... و قرن هاست که او عشق می کارد و گندم درو می کند چرا که در چین و شیار های صورت مردش به جای گذشت زمان، جوانی برباد رفته اش را می بیند و این ها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد... و این، رنج است.

دکتر علی شریعتی

خروشان تر شو

 

خروشان شو، خروشان تر شو ای رعد

به فریاد آر ابر بی صدا را

تو هم ای برق سوزان شعله ور شو

بر افکن ظلمت این تنگنا را.

 

تو ای باران خشم و کین فرو ریز

تو ای توفان  تو ای توفان عصیان

ز هر شهر و ز هر بیغوله بر خیز

بنای ظلم را زیر و زبر کن

صف رزمنده گان را بیشتر کن

که جان بر لب رسید از جور جلاد

تو ای هم میهن  ای هم میهن من

که هر مویت زند از درد فریاد

 

به میدان آمدی رزم تو پیروز

کنی ویران که سازی از نوآباد

تلاشت پر ثمر، عزم تو پیروز

نمی فهمند این کوران خود کام

که صبر توده ها اندازه دارد

که این دریا کند آخر تلاطم

که دوران راه و رسم تازه دارد

 

که با خونخواره می جنگد مردم

که انسان با اسارت در نبرد است

بشر سوی رهایی رهنورد است

خروشان تر شو ای توفان عصیان

چنان کن تا در این ظلمتگه ظلم

شود خورشید آزادی درخشان.

دخالت و نظارت

تربیت فرزندان  یکی از دغدغه های والدین از دیر زمان بوده و هست . آن ها گاهی از روی حسن نیت و خیرخواهی برای آنکه فرزندانشان را به راه خیر و سعادت رههنمون شوند و جامه رذایل از وجود آنان کنده و آنان را به فضایل اخلاقی آراسته کنند، از ابزار کنترل و خالت استفاده می کنند. اما پدر و مادر آگاه دخالت نمی کنند، نظارت می کنند. محافظ فرزند خود نیستند، مراقب او هستند. رام کننده فرزند خود نیستند، بلکه رها کننده و واگدار کننده اما رشد دهنده و جهت دهنده اند. پدر و مادر آگاه واقف به این امر هستند که رشد در بستر آزادی شکل می گیرد.

از حسنک دیروز تاچوپان درغگو امروز

شب شده بود وحسنک هنوز به خانه نیامده بود، حسنک به شهر رفته بود تا شلوارهای جین وتنگ بپوشد ...حسنک به حیوانات غذا نداده بود چون مشغول چت کردن با کبری بود. کبری آن روز تصمیمی گرفته بود او دیگر نمی خواست با حسنک چت کند او می خواست رابطه اش را با او قطع کرده و با پتروس چت کند  پتروس متوجه شد آب از سد چکه می کند و سد در حال شکستن است او دیگر حال و حوصله نداشت که جلوی شکستن آن را بگیرد چون زیاد با کبری چت کرده بود و انگشتانش درد می کرد بنابراین سد شکست و پتروس غرق شد. کبری تصمیم گرفت با قطار به مراسم تشییع جنازه پتروس که در شهر دوری بود برود. کوه ریزش کرده بود ریز علی دیگر انگیزه ای برای به خطر انداختن جان خود را نداشت او همه چیز لازم را برای جلوگیری از برخورد قطار را داشت اما نمی خواست جلوی آن را بگیرد بنابراین قطار به کوه برخورد کرد و کبری مرد. کوکب خانم همسر ریزعلی دیگر غذا نمی پخت چون دیگر به جز نان و پنیر در منزلش چیزی نداشت او دیگر مهمان نا خوانده نداشت او حتی مهمان خوانده هم نداشت چون پولش را نداشت که گوشت بخرد او دیگر نمی خواست که گوشت بخرد چون آخرین باری که گوشت خریده بود چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخته بود البته چوپان دروغگو هم گناهی ندارد چون زمانه ما در حال حاضر پر از چوپان دروغگوست ...         

آنکس که نداند و نداند که نداند

آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید که بس خفته نماند
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گیتی بدواند

البته ترجمه امروزی این شعر اینجوری است

آنکس که بداند و بداند که بداند                   باید برود غازبه کنجی بچراند

آنکس که بداند و نداند که بداند                   بهتر برود خویش به گوری بتپاند

آنکس که نداند و بداند که نداند                    با پارتی و پول خر خویش براند

آنکس که نداند و نداند که نداند                    بر پست ریاست ابدالدهر بماند