رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

علل افزایش آمار طلاق

نتیجه یک بررسی میدانی در دادگاه خانواده شهر تهران نشان می‌دهد علت ۵۰ درصد طلاق‌ها به طور مستقیم یا غیر مستقیم مربوط به مشکلات جنسی است.(1) همچنین یکی دیگر از عوامل اصلی افزایش آمار طلاق نداشتن مهارتهای زندگی ذکر شده است.(2)

نامه یک روانشناس به دخترش

سحر جان نکاتی هست که باید بدانی ، هرچند که می دانم می دانی پس هدف از این نوشته فقط یادآوری دانسته های توست.
تمامی انسانها در طول کار و زندگی خود انتظاراتی دارند که برآورده نشده است که اغلب زمینه ساز ناخشنودی های آنان بوده است لذا درصدد برآمدم تا راهی را برای ارتباط بهتر با تو پیدا کنم پس تصمیم گرفتم برایت نامه ای بنویسم .
تا آنجا که می دانم واقعیت مانند هوا می ماند آن را نمی توان تغییر داد و بجای صرف انرژی جهت مبارزه با واقعیتها باید آن را بپذیری و به زندگی ات ادامه بدهی لذا برای این که موضوع را بیشتر برایت روشن کنم از مدیریت فردی شروع می کنم.

 

مدیریت فردی :
همه ما برای زندگی خود برنامه منظمی داریم و اهدافی که درذهن می پرورانیم و تلاش می کنیم که به آنها دست پیدا کنیم لذا دقت کن که نکات ذیل را به خاطر بسپاری
1- هدف خود را تعریف کن
2- هدفت را مجهول و مبهم نگذار و به روشن ترین شکل ممکن آن را برای آینده تعریف کن
3- اقدامات خود را در جهتی قرار بده که به آن هدف برسی
4- کارهایی را که برای رسیدن به اهدافت باید انجام دهی ، مشخص کن
می دانی دخترم زمانی که مشکلات بروز می کنند، اتفاقات غیر منتظره رخ می دهند ، وقتی در جاده ای هستی که همه چیز سربالایی به نظر می رسد ، وقتی پولت کم و بدهی هایت زیاد است ، وقتی می خواهی بخندی و آه می کشی ، وقتی غم و غصه هایت زیاد است و می خواهد تو را به زیر بکشد چه می کنی؟ آیا فریاد می زنی، آیا رها می کنی و می روی در پی سرنوشت ، واقعا چکار می کنی؟


اگر لازم است کمی بیاسای ولی تسلیم نشو زیرا زندگی پر از فراز و نشیب های فراوان است و این موضوعی است که گهگاهی اتفاق می افتد و چه بسیار کسانی که شکست خوردند در حالی که با کمی مداومت می توانستند پیروز شوند . تنها کسانی موفقیت را درک کردند که تسلیم نشدند هرچند سرعتشان کم بود هرچند گامهای ایشان کند بود زیرا آنان فقط به رسیدن فکر می کردند رسیدن به آنجایی که باید می رسیدند .


دخترم باید بدانی که زندگی یک سفر است و هر بخش از آن یک سفر کوتاه اما در نوع خود کامل . از یک نویسنده ناشناس می خواندم که زندگی را این گونه تفسیر کرده بود که چه سخت است رفتن و چه سخت تر از آن است که پاهایت زخمی و کوله ات پر از مشکلات باشد ولی سخت تر از آن این است که ندانی به کجا می روی .


حتما ً سؤال خواهی کرد از کجا بدانم باید کجا بروم. نمی دانم آیا کتاب آلیس در سرزمین عجایب را خوانده ای یا خیر ؟ آلیس وقتی در سرزمین عجایب گم شد تقاضای کمک کرد و گربه به او گفت به کجا می خواهی بروی ، آلیس گفت نمی دانم ، گربه گفت پس فرقی نمی کند به کجا بروی . پس دقت کن به کجا می روی ، با کدامین پا می روی و به کدام سو می روی زیرا مسافری در شهری غریب بدون داشتن نقشه گم می شود.


پس باید مسیر زندگی ات را مشخص کنی ، هدفت از طی این مسیر زندگی چیست و این را بدان که هیچ ثروتی در تپه های قدیمی یافت نمی شود ثروت در یک قدمی ماست خوشبختی در نزدیکی ماست ، فقط باید چشم باز کنی و ببینی .


دقت کن چه عینکی از پیش داوری ها بر روی صورت تو قرار گرفته است ، اسیر کدام رنگی و چه رنگی را برای ادامه مسیر انتخاب کرده ای ، خشم ، نفرت ، جنگ ، صلح ، دوستی و یا آشتی ؟ آیا هیچ اندیشیده ای که کدام را انتخاب کرده ای و یا از کدام یک از آنها در حال استفاده هستی؟ قبل از هرچیز و هر انتخاب کمی استراحت کن تا بتوانی در حین عبور از صخره های زندگی با فکر عمل کنی تا به واهه های پر از آب و خوشبختی برسی . پس عجله نکن کمی بیاسای و اندیشه کن.  سحر نام تمام دختران دنیاست

 

منبع

نه شرقیم نه غربی

نه شرقییم، نه غربییم نه بییم، نه بحرییم
نه از کان طبیعیم، نه از افلاک گردانم

نه از خاکم، نه از آبم، نه از بادم، نه از آتش
نه از عرشم، نه از فرشم، نه از کونم، نه از کانم

نه از هندم، نه از چینم، نه از بلغار و صقسینم
نه از ملک عراقینم نه از خاک خراسانم

نه از دنیی، نه ازعقبی، نه از جنت، نه از دوزخ
نه از آدم، نه از حوا، نه از فردوس رضوانم

مکانم لا مکان باشد، نشانم بی نشان باشد
نه تن باشد، نه جان باشد، که من از جان جانانم

مولانا

با کلام شریعتی

زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.

علل افزایش آمارطلاق

درمطلب قبلی وبلاگم در باره ی افزایش آمار طلاق در تهران  نوشته بودم و به اندک خوانندگان وبلاگم قول داده بودم که اگر مطلبی در رابطه با دلایل این موضوع دیدم لینک آن را بذارم. یکی از  دوستان  لطف کردند و لینکی را برای این مطلب فرستادند که  فکر میکنم خواندن آن خالی از لطف نخواهد بود.

تابناک

افزایش 16 در صدی آمار طلاق در تهران

نمی دانم علت این افزایش نجومی ما در این گونه آمارها چیست. و آیا این هم یکی از شاخصه های پیشرفت است. اگر فرصت کردم در پست های بعدی وبلاگم دلایل روانشناختی این مطلب را جستجو  و لینک های آن را خواهم گذاشت. 

منبع خبر

مرگ حق است

اگر مرگ حق است، دل بر جهان نهادن، عین نادانی است.


بزرگمهر

با که باید گفت

گفت دانایی که: گرگی خیره سر،

هست پنهان در نهاد هر بشر!

لاجرم جاری است پیکاری سترگ

                   روز و شب، مابین این انسان و گرگ


زور بازو چاره ی این گرگ نیست

صاحب اندیشه داند چاره چیست

ای بسا انسان رنجور پریش

سخت پیچیده گلوی گرگ خویش

وی بسا زور آفرین مرد دلیر

هست در چنگال گرگ خود اسیر

 

هر که گرگش را در اندازد به خاک

رفته رفته می شود انسان پاک

 

وآن که با گرگش مدارا می کند

خلق و خوی گرگ پیدا می کند

 

در جوانی جان گرگت را بگیر!

وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

 

روز پیری، گر که باشی هم چو شیر

ناتوانی در مصاف گرگ پیر

 

مردمان گر یکدگر را می درند

گرگ هاشان رهنما و رهبرند

 

اینکه انسان هست این سان دردمند

گرگ ها فرمانروایی می کنند

 

وآن ستمکاران که با هم محرم اند

گرگ هاشان آشنایان هم اند

 

گرگ ها همراه و انسان ها غریب

با که باید گفت این حال عجیب؟...

 فریدون مشیری

خوشبختی

خوشبختی ما در سه جمله است: 

تجربه از دیروز استفاده از امروز و امید به فردا 

ولی بسیاری از ما با سه جمله دیگر زندگی خویش را تباه می سازیم: 

حسرت دیروز اتلاف امروز و ترس از فردا

وعده های روز معلم

امسال هم وقتی به روز معلم رسیدیم یک دفعه جمله­ هایی مثل «معلمی شغل انبیاست»، مقام شامخ معلم»، «درس معلم درس عشق است» ورد زبان­ها شد. در این روزهمه ساله مراسم و همایش های زیادی برپا می شود و همه از اقدامات خود برای بهبود معیشت معلمان خبر می دهند.

اما بعد از تمام این وعده و وعیدها آب از آب تکان نمی خورد و «آش همان آش است و کاسه همان کاسه»

رموز موفقیت

امروز برای بعضی از دوستان یک بروشوری را تهیه می کردم که به نظرم رسید مطالب آن را  اگر چه در پست های قبلی وبلاگم هست ولی مجدد جهت استفاده اندک خوانندگان اتفاقی وبلاگم بگذارم.

داشتن هدف در زندگی

یکی از رمزهای موفقیت و پیروزی  انسان  داشتن هدف در زندگی است. اهداف هر فرد باید بر اساس واقعیات و شرایط موجود و توانایی های خود او انتخاب شود. این اهداف نباید ناشی از توهم و زیاد آرمانی باشند که رسیدن به آن ها غیر ممکن باشد و همچنین نباید آنقدر بی ارزش و کم اهمیت باشند که دستیابی یا عدم حصول آن ها  برای فرد خوشایند نباشد. اهداف میتوانند بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت باشد. این اهداف هیچ مغایرتی با یکدیگر ندارند بلکه لازم و ملزوم یکدیگرند و شرط رسیدن به اهداف بلند مدت حصول اهداف کوتاه مدت و میان مدت است. آنانی که هدف ندارند نمی دانند که به کدامین سو روانه اند و لاجرم هر آنچه را که برایشان پیش می آید باید بپذیرند.

خودتان باشید

آیا تا به حال فکر کرده اید چرا اینقدر منحصر به فرد آفریده شده اید؟ آبا تا به حال کسی را دیده اید که دقیقا مثل شما باشد؟ آیا تا به حال مثل خودتان بوده اید؟ آیا وقت آن نرسیده که از عمق وجود خود ترنم «خود بودن» را سر بدهید؟ اگر چه «خودبودن» و«خودشدن» با این نقاب­هایی که روزگار بر صورت امثال من و شما گذاشته، ممکن است یکی از دشوارترین کارهایی باشد که باید انجام بدهیم، اما رسیدن به حلاوت «خود شدن»  می تواند مرهمی بر زخم های این کار دشوار باشد. در دنیایی که همه به فکر بهره کشی از دیگران هستند شما باید به خودتان حق بدهید تا با سلاح «خود بودن» از چنگال گرگ هایی که جامه انسانی به تن کرده و هویت فردی شما را به کمین نشسته اند خود را به ساحل امن  «خودشدن» برسانید. آری وقت آن رسیده که با خودتان آشتی کنید و مسئولیت  شکوفایی خویشتن را بر عهده بگیرید. بدانید که برای «خودشدن» یک گام بیشتر فاصله نیست و آن گذر از همرنگ شدن با جماعت است.

افکار منفی خود را از بین ببرید

رمز موفقیت انسان های خلاق از بین بردن انگاره های ذهنی منفی است. آنان که خود را خود را موجوداتی ذلیل و خوار می­پندارند، بدانند در نهایت تماشاگر بی اختیار گذر عمر خواهند بود. برای شروع زندگی خلاق از خودتان نپرسید که بهره هوشی من چقدر است بلکه از خود سوال کنید که فضای ذهنی من چگونه است. مادام که نظر مساعدی به خود نداشته باشید نمی توانید به زندگی خلاق برسید، حتی اگر مانند انیشتن باهوش باشید. و این را نیز بدانید که زندگی خلاق از همین ‹‹حالا›› شروع می شود و نیازی به هیچ گونه مقدمه آنچنانی که برخی می پندارند، ندارد.به شما که قصد دارید فضای ذهنی منفی خود را عوض کنید مطالعه کتاب زیر را پیشنهاد میکنم.

سایکو سیبرنتیک: فضای روانی ، نوشته ماکسول مالتز، ترجمه مهدی قراچه داغی، انتشارات اسرار دانش

مراقب افکارت باش

مراقب افکارت باش، چون افکارت، گفتارت را می سازد؛ مراقب گفتارت باش، چون گفتارت، اعمالت را می سازد؛ مراقب اعمالت باش، چون اعمالت، عادت هایت را می سازد؛ مراقب عادت هایت باش، چون عادت هایت ، شخصیتت را می سازد؛ مراقب شخصیتت باش، چون شخصیتت، سرنوشتت را می سازد.

 

کار امروز را برای فردا مگذار

شما چه جور آدمی هستید؟ آیا کارهای خود را به موقع انجام می دهید یا اینکه صبر می کنید تا تمام آن ها را در یک زمان مناسب انجام دهید؟ آیا می دانید به این طرز تفکر چه می گویند؟ می پرسید کدام طرز تفکر؟ منظورم عادت نادرست به تعویق انداختن کاره،  که به بهانه انجام آن در یک زمان مناسب آن را به تعویق می اندازیم. اگر به دنبال چاره هستید مطلب را تا پایان بخوانید. اهمالکاری، تعلل ورزی، مسامحه کاری یا به تعویق انداختن کار مشکلی است که اکثر مردم گرفتار آن هستند. آنها در قضاوتهایشان در باره اهمالکاری، به روشهای مختلف عمل می کنند و در مجموع، هر کسی برای اقدام مسامحه کارانه ای که مرتکب شده، دلیل و استدلالی دارد. در زیر دلایلی که افراد مسامحه کار برای اهمالکاری خود مطرح می کنند ذکر شده و به هر کدام نیز پاسخ داده شده است.

اولین دلیل آدم اهمالکار

«انجام وظیفه در حقیقت کار کردن تحت فشار است. تأخیر فشار را از بین می برد و شخص آزادانه کارش را انجام میدهد.»

دلیل مخالف: وظیفه هرگز با فشار همراه نیست. وظیفه موجب سهولت انجام کار میشود، زیرا شرایط برای انجام آن فراهم است. تأخیر نه تنها کار را آسان نمی سازد، بلکه دشواریهایی هم  برای انجام کارایجاد میکند. مانند از دست دادن شرایط مساعد انجام کارکه در هر تأخیری ایجاد میشود. وقتی شما با میل و شوق و به موقع کاری را شروع میکنید، در حقیقت از همه شرایط مساعد استفاده می کنید. پس بهتر آن است که هر کاری را به موقع انجام دهید و شعار شما همیشه این باشد: من باید کار را همین الان انجام دهم

دومین اندیشه منطقی از دید آدم اهمالکار

«من اکنون نمی دانم چگونه کارم را درست و بی عیب انجام دهم. با تاخیر میتوانم در باره آن فکر کنم و راه درست انجام آن را بیابم»

دلیل مخالف: ممکن است شما به همه رموز انجام کار آشنا نباشید، بنابراین تاخیر به شما در این مورد کمکی نمی کند، مگر اینکه به دنبال آن بروید و اگر چنین کردید در واقع کار را شروع کرده اید و شما اهمالکار محسوب نمی شوید، زیرا در مسیر انجام کار قدم برداشته اید ولی اگر بنشینید و هیچ گونه اقدامی نکنید، به امید اینکه بعداً دری از غیب به روی شما باز شود، باید بدانید که چنین امری انجام نشدنی است.

سومین اندیشه منطقی از دید آدم اهمالکار

«من در انجام این کار تردید دارم، زیرا میلی در خود نمی بینم که آن را انجام دهم»

دلیل مخالف: اگر قصد شما انجام کار است، پس تمایل شما نمی تواند در آن نقشی داشته باشد. اشکال همین جاست که میل و خواسته خود را در انجام کاری که به عهده گرفته اید، دخالت می دهید و این انگیزه ای است برای اهمالکاری شما.

چهارمین اندیشه منطقی از دید آدم اهمالکار

«دنیا به پایان نرسیده است. اگر من این کار را به تاخیر بیندازم، طوری نخواهد شد»

دلیل مخالف: دنیا احتمالا به پایان نخواهد رسید. اما چه دلیلی وجود دارد که آن را انجام ندهید؟

این که می گویید مهم نیست که اکنون آن را انجام دهید، خود دلیل بر آن است که انجام این کار بی اهمیت نیست. پس اگر کاری ارزش انجام دادن آن را دارد، پس هر چه هست باید انجام شود.

«پنجمین اندیشه منطقی از دید آدم اهمالکار»

انجام این کار در نزد من بسیار آسان است، وقتی حال انجام آن را داشته باشم به آن می پردازم

دلایل مخالف

الف. امروز شرایط و مقتضیات خاص خود را دارد. فردا نیز شرایط و مقتضیات خاص خودش را خواهد داشت

ب. ممکن است شرایط آینده برای انجام کار یاری دهنده باشد ولی وقت آن گذشته باشد

ج. ممکن است شرایط مساعد باشد ولی قطعاًَ وضع اکنون را نخواهد داشت

د. اگر حالا کار را شروع کنید، دست کم مقداری از آن را انجام خواهید داد و فردا دنبال باقیمانده آن را خواهید گرفت، بنابراین کار آسان تر خواهد شد.

ششمین اندیشه منطقی از دید آدم اهمالکار

یک بار که کارم را در آخرین لحظات انجام دادم بسیار موفقیت آمیز بود، پس جرا همیشه این کار را تکرار نکنم

دلیل مخالف: الف: اگر یک بار موفقیت آمیز بوده، بن علت آن است که در جریان کار مشکلی پیش نیامده، ولی این دلیلی برای همیشه نمی شود.

منبع: روانشناسی اهمالکاری، آلیس و جیمز نال، ترجمه؛ دکتر فرجاد، انتشارات رشد

 

 

مدیریت زمان

اصول مدیریت زمان

         چشم اندازها و رویا های ما، بیانیه ماموریت شخصی

         هدف گذاری

         تعیین اولویت

         رعایت اولویت

 

عمر ما چگونه می گذرد؟

         بیست و پنج سال صرف خوابیدن می شود.

         هشت سال برای درس خواندن سپری می شود.

         شش سال دراستراحت کردن می گذرد.

         هفت سال صرف تعطیلات وتفریح می شود.

         پنج سال با حرف زدن و مذاکره با دیگران می گذرد.

         چهارسال برای صرف غذا وقت می گذرد.

         سه سال به رفت وآمد کردن می گذرد.

          

به نظر شما ارزش زمان چقدر است؟

         برای دانستن ارزش یک سال ، از دانش آموزی که در امتحانات آخر سال از درسی نمره نیاورده است بپرسید.

         برای دانستن ارزش یک ماه ، از مادری که نوزادی نارس به دنیا آورده است بپرسید.

         برای دانستن ارزش یک هفته ، از سردبیر یک هفته نامه بپرسید.

         برای دانستن ارزش یک ساعت ، از عشاقی ! که در انتظار دیدن یکدیگر  هستند بپرسید.

         برای دانستن ارزش یک دقیقه ، از کسی که از قطار جا مانده ا ست بپرسید.

         برای دانستن ارزش یک ثانیه ، از کسی که درست در لحظه آخر از خطر یک تصادف جان سالم به در می برد بپرسید.

         برای دانستن ارزش یک میلی ثانیه ، از کسی که در مسابقات المپیک به مدال نقره دست یافته است بپرسید.

          

دزدان زمان کدامند؟

         تلفن زدن

         مراجعات شخصی (منظور ارباب‌رجوع نیست بلکه دوستان و هم‌کاران)

         جلسات

         کارهایی که می‌بایست به دیگران محول شوند.

         طفره‌رفتن و تردید در تصمیم‌گیری Procrastination and Indecision ) )

         شروع کار آن‌هم وقتی اطلاعات شما درباره‌ی آن ناقص است.

         بحران زدگی  Fire Fighting) )

         ارتباطات مبهم

         اطلاعات تکنیکی ناقص

         اهداف و اولویت‌های مبهم

         فقدان برنامه‌ریزی

         استرس و خستگی

         ناتوانی در گفتن واژه‌ی "نه"

         عدم وجود نظم و ترتیب

عوامل اتلاف وقت کدامند؟

         تلاش بیش از حد در یک کار

         تعلل کردن و پشت گوش انداختن

         وقفه ایجاد کردن در میان یک کار

         گوش ندادن

         ناتوان بودن در گفتن "نه"

         ناتوان بودن در نتظیم اولویتها

         همه را در یک کار سهیم کردن

         زیاد از حد به جزئیات توجه کردن

         کم توجهی به مطالب اصلی

         بی برنامگی

         کم توجهی به کل کار و اهداف آن

         انجام دادن یک کار جزء جزء شده

         کم توجهی به استراحت و آرامش که سبب ایجاد اشتباه و خستگی مفرط میشود

         اطلاعات (فقدان، ناکافی، نا واضح)

         مطالب خواندنی بسیار زیاد

         جلسات (خیلی زیاد، خیلی طولانی)

         تلفن (ناتوانی در برقراری ارتباط موقع نیاز (مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد!)، مزاحمهایی که میان تلفن شما وارد میشوند، زیاد صحیت کردن با تلفن)

         کمبود نیروی حمایتی

         سیستمهای فایل بندی و طبقه بندی (ضعیف، پیچیده)

         نقصهای فنی (ماشین، کامپیوتر، آسانسور)

         افراد دیگر (تنبل، غایب، متاخر)

منبع: مدیریت تحول

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدانم کوزه گر، از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم، سوتکی سازد

گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

و او هر روز پی در پی، دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را بیدار سازد

بدینسان بشکند دائم

سکوت مرگبارم را....

                                      ((موسوی اهری))